Joom!Fish config error: Default language is inactive!
 
Please check configuration, try to use first active language

چکیده ای از سخنرانی مهم دکتر خسرو خزاعی ( پردیس ) در يونسکو در پاريس
 

European Centre for Zoroastrian Studies

  • Plein écran
  • Ecran large
  • Ecran étroit
  • Increase font size
  • Default font size
  • Decrease font size
E-mail Print

چکیده ای از سخنرانی مهم دکتر خسرو خزاعی ( پردیس ) در يونسکو در پاريس

اين سخنرانی به زبان فرانسه در 23 جون 2007 در مرکز يو نسکو در پاريس برای جلوگيری از کوشش های جمهوری اسلامی برای به ثبت رساندن «تعزيه» بعنوان « ميراث فرهنگی ايرانيان» به جای «جشن نوروز» زير عنوان «زرتشت، نخستین کوشنده محیط زیست در تاریخ» انجام گرفت.

با درودهای فراوان به بانوان و آقایان ارجمند و سپاس بسیار از برگزارندگان این نشست « انجمن بازسازی یاد مانده های فرهنگی » در فرانسه که توانستند با کوششهای بسیار و با آرمانی بزرگ این نشست را برگزار کنند.
همانطور که به آگاهی شما رسید ، چند کشور آسیای مرکزی از جمله تاجیکستان ، ازبکستان ، آزربایجان و .... تصمیم گرفته اند که « جشن نوروز » را بعنوان یک میراث فرهنگی در سازمان یونسکو به ثبت برسانند .
بدبختانه جای کشور ایران یعنی مادر تمام این کشورهای نامبرده در این میان خالی است . چون دولت جمهوری اسلامی ، تصمیم گرفته به جای « جشن نوروز» که جشن نوزادی طبیعت و شادی و شادزیستی است ، و دست کم 3000 سال است که در ایران جشن گرفته میشود ، مراسم « تعزیه » که مراسم عزاداری و شیون و خودآزاری است برای ثبت به یونسکو پیشنهاد کند . این تصمیم ، بیانگر موضوع مهمی است که برای کسانی که به اوضاع کنونی ایران آشنا هستند زیاد شگفت آور نیست ولی برای کسانی که آشنائی زیادی ندارند ، اجازه میخواهم کمی در این باره توضیح دهم .
پس از حمله عربهای مسلمان به ایران در سده هفتم میلادی و ویران کردن فرهنگ ایران که همگان کمابیش به آن آشنائی دارند ، دو فرهنگ در نبرد با یکدیگر در ایران به جریان افتاد . یکی فرهنگی که از دل و اندیشه فرهنگ زرتشت بیرون آمده بود که شاخه های آن به صورت فردوسی ها ، حافظ ها ، خیام ها، مولانا ها، پورسینا ها ، رازی ها، و .... جوانه زدند و دیگری فرهنگی بود که در سده هفتم میلادی بوسیله اعراب به ایرانیان در درازای دویست سال که به آن « دو سده سکوت » میگویند تحمیل شد و شاخه های آن بصورت ملاصدرها ، کلینی ها ، و بطور کلی ملایان خود را نمایان کرد .
فرهنگ اول یعنی فرهنگ زرتشت به این باور است که هدف از زندگی خوشبخت و شاد زیستن و شرکت در بهتر شدن وپیشرفت جهان است . این فرهنگ خوشبختی و شکوفائی را نه تنها برای انسانها ، بلکه برای جانوران و گیاهان و بطور کلی برای تمام اجزا زمین آرزو دارد . بر همین پایه است که زیباترین جشنها را در رابطه با زندگی و طبیعت پی ریزی کرد و پاکی چهار عنصر آب و خاک و هوا و آتش را گرامی شمرد .
فرهنگ دوم که بوسیله عربهای مسلمان به ایران آورده شد و شیعه گری از دل آن زائیده شد، « خون » را پایه و اساس فرهنگی خود کرد و شهادت و شهید شدن را بالاترین نهاد بینش خود قرار داد . و در این رابطه مراسم « تعزیه » را پی ریزی کرد .
اگر بیش از 3000 سال است که تمام ایرانیان از جمله آنهائی که پس از حمله عربها، مسلمان شدند ، با شور و شیفتگی هر سال در جشن نوروز شرکت میکنند و به مدت دو هفته به پایکوبی و دست افشانی و دید و بازدید سر میکنند و لی فقط 500 سال است ( یعنی از دوران صفویه ) که مراسم « تعزیه » و آنهم بوسیله عده کمی از مسلمانان در ایران اجرا میشود . چند درسد از ایرانیان سینه زنی و قمه زنی میکنند ؟ چند درسد از ایرانیان به پای منبرهای آخوندان میروند و شیون میکنند و توی سر خود میزنند ؟ ولی نزدیک به سد در سد ایرانیان زن و مرد و بچه 3000 سال است که جشن نوروز را یعنی جشن نوزادی طبیعت را با شکوه هر چه بیشتر برپا میکنند.
پس خانمها و آقایان ارجمند ، خود داوری کنید و از خود بپرسید چرا دولت جمهوری اسلامی میخواهد ، « تعزیه » را به جای « جشن کهن نوروز » برای ثبت به یونسکو پیشنهاد کند ؟ آیا این برای افزون کردن یک سرشکستگی به سرشکستگیهای دیگر که در سه ده گزشته انجام داده و خرد کردن هویت و شناسه ایرانیان نیست ؟
اکنون که به این مسئله شگفت آور کمی بهتر آشنا شدیم ، اجازه میخواهم دوباره به سراغ زرتشت بعنوان نخستین کوشنده محیط زیست در تاریخ برویم .
همانطور که در آغاز سخنان خود گفتم فرهنگ زرتشت و در نتیجه فرهنگ ایرانی بر پایه شادزیستی و احترام به زندگی و طبیعت پی ریزی شد و زرتشت نخستین کسی در تاریخ انسانها بود که گرامی داشت زندگی و طبیعت و شادزیستی را در یک سیستم فلسفی و آئینی نیرومند پیاده کرد . او نه تنها این کار را کرد بلکه توانست به این سیستم فلسفی که به وجود آورده بود یک حالت تقدس دهد . بنابراین جشنها در آئین زرتشت یک نوع نیایش شدند . حتی جشنهائی هم که پیش از زرتشت وجود داشتند وارد جهان بینی او شدند و هر کدام جای خود را پیدا نمودند بطور کلی تمام این جشنها، جشن نوروز ، جشن مهرگان ( جشن در شکوه آفرینش خورشید ، عشق و پیمانها ) ، جشن سده ( جشن در شکوه آفرینش آتش ) ، جشن در شکوه آفرینش مردان ، جشن در شکوه آفرینش زنان ، جشن در شکوه آفرینش جانوران ، جشن در شکوه آفرینش گیاهان ، جشنهای کشاورزی ، جشن در شکوه آفرینش آب ، جشن در شکوه آفرینش ستارگان ، جشن در شکوه آفرینش ماه ، غیره و غیره .....جشنهای طبیعت بودند و برای بزرگداشت و حفظ محیط زیست بوجود آمده بودند . زرتشت پی برده بود که در جهانی خشکیده و کویر مانند ، در جهانی که جانوران خوشبخت نباشند ، در جهانی که هوا و خاک و آب و آتش آلوده باشند ، انسانها نمیتوانند خوشبخت زندگی نمایند . پس او احترام به تمام اجزا طبیعت را وارد خانواده ها کرد و در زندگی روزانه آورد و آنها را از فرائض آئینی شمرد .
زرتشت در نخستین سروده و نخستین بند کتاب خود گاتها ( که تنها کتابی است که از زرتشت به جای مانده ) با نیایش به اهورامزدا ، خدای خرد و زندگی و در خواست نیرو برای خوشبخت کردن زمین بارور آغاز میکند :

« با دستهای برافراشته ، ای مزدا ،
بتو نیایش میکنم ،
و با فروتنی از تو خواهان خوشبختی ام ،
باشد که همه کردارهای من ،
با خرد و اندیشه نیک
و هماهنگ با آئین راستی انجام گیرد ،
تا تو را خشنود
و روان زمین بارور را خوشبخت سازم »
زرتشت از « روان زمین » سخن میگوید و آنرا یکی از اصلهای بنیادین خود میکند . پس برای او زمین دارای روان است . زمینی که دارای روان است ، دارای احساس است یعنی میتواند ، شکوفائی و خوشبختی یا درد و رنج را حس کند . پس زمین را نباید با آلوده کردن آن آزار داد و ُکشت. بايد زمين را خرم و شاداب و خوشبخت نگه داشت. چه کسی ، حتی در سده 21 ، که اینهمه از محیط زیست گفتگو میشود ، زیباتر از زرتشت توانسته این مسئله را بیان کند . « روان زمین » را نباید با آلوده کردن آزار داد و کُشت. برعکس بايد آنرا و با شکوفا کردن آن خوشبخت و سرسبز و آباد نگاه داشت . چون خوشبختی انسانها در گرو خوشبخی زمين است.
ولی امروز در سده 21، ما چه می بینیم ؟ یک زمین ستم دیده ای که ناله و شکایت میکند . همان ناله و شکایتی را که زرتشت نزدیک به 4000 سال پیش زمانی که میخواست به جستجوی راز خوشبخت زیستن موجودات این جهان رود شنید . او این ناله و شکایت زمين را اینگونه در سروده دوم بند دوم گاتهای خود بیان میکند .
« روان زمین میگرید و به تو گله میدارد ،
چرا مرا آفریدی ؟
که مرا به اینگونه ساخت ؟
و که اینهمه خشم و سنگدلی و گستاخی را به من چیره نمود ؟
و اکنون
چه کسی جر تو میتواند مرا پشتیبان باشد ؟
مرا به سوی خوشبختی راستین راهنمائی کن »

در اينجا زرتشت نخستین کوشنده محیط زیست در تاریخ، وظیفه خود می بیند که مردم را از این فاجعه آگاه کند و آنرا در وجدان انسانها بکارد . و در این رابطه او به آدمیان در بند 6 سروده 13 گاتها میگوید که
« براستی ، بهترین پناهگاه ،
زمینی است که آرامش در آن فرمانرواست ،
زمینی که اهورامزدا ،
در آغاز آفرینش و در پرتو راستی
روی آن گیاه و سبزه رویانده
یا در بند یازدهم همان سروده میگوید :
«ای مزدا ، کی کشور پر از کشتزارهای سبز و خرم
و خانمانها خوب و آباد خواهند گردید؟ »

پس زرتشت فلسفه خود را بر پايه شادی و شاد زيستن و آبادانی ساخت و برای اينکار جشن های شادی آفرين را که همخوان با طبيعت و بزرگداشت آن بودند وارد آئين خود نمود . و جشن نوروز يکی از آنها بود. و بر عکس، در همين راستا، او با غمزدگی و شيون و خود آزاری يعنی عزاداری و تعزيه با تمام توان خود نبرد کرد. چون او در ژرفنای انديشه خود به اين حقيقت بزرگ دست يافته بود که تنها با داشتن يک ديدگاه شاد و مثبت و سازنده به زندگی است که ميتوان به اهورا مزدا رسيد.
آيا زرتشت ميدانست که 3700 سال بعد بنام فرزندان او « تعزيه» را ميخواهند در يک سازمان رسمی جهانی بعنوان يِکی از ويژه گی های فرهنگی آنها به ثبت برسانند؟
--------------------------------------------
(سخنرانی دکتر خسرو خزاعی (پرديس) در سالن يونسکو ،که چکيده ای از آنرا در بالا خوانديد، نزديک به يک ساعت بدرازا کشيد. اين ترجمه کوتاه فقط برای آگاهی خوانندگان ارجمند از درونمايه آن در اينجا آورده شد. متن کامل آن
که در اصل بزبان فرانسه است در آينده به پارسی ترجمه و در دسترس خوانندگان گزاشته خواهد شد.)

 

You are here: