European Centre for Zoroastrian Studies

  • Plein écran
  • Ecran large
  • Ecran étroit
  • Agrandir le texte
  • Taille par défaut
  • Rapetisser le texte
Envoyer Imprimer

پيامي بزرگ به ايرانيان از فراسوي تاريخ از فردوسی

در اين خاک زرخيز ايران زمين
نبودند جز مردمی پاک دين
همه دينشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کيششان
گنه بود آزار کس پيششان
همه بنده ناب يزدان پاک
همه دل پر از مهر اين آب و خاک
پدر در پدر آريائي نژاد
زپشت فريدون نيکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدايی در اين بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر ميهن فراموش ما
که انداخت آتش در اين بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کرديم کين گونه گشتيم خوار؟
خرد را فکنديم اين سان زکار
به يزدان که اين کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود
در اين کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمايه بود آنکه بودی دبير
گرامی بد آنکس که بودی دلير
از آنروز دشمن بما چيره گشت
که ما را روان و خرد تيره گشت
نبود اين چنين کشور و دين ما
کجا رفت آيين ديرين ما ؟
به يزدان که هرگز نبيند بهشت
کسی کو ندارد ره زردهشت
اگر مايه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بيا تا بکوشيم و جنگ آوريم
برون سر از اين بار ننگ آوريم
شود مردمي کيش و آيين ما
نگيرد خرد ُخرده بر دين ما
بياريم باز آب رفته بجوي
مگر زان بيابيم باز آبروي

فردوسی


Vous êtes ici :