European Centre for Zoroastrian Studies

  • Plein écran
  • Ecran large
  • Ecran étroit
  • Increase font size
  • Default font size
  • Decrease font size
E-mail Print

از دکتر خسرو خزاعی(پردیس): چگونه زرتشت آئین خود را بر پایه یک زندگی خوشبخت و یک جهان پیشرو پی ریزی کرد؟

چکیده ای از سخنرانی دکتر خسرو خزاعی در 7 ژانویه 2007
در مرکز زرتشتیان کالیفرنیا « لوس آنجلس »


اگر 2600 سال پیش گوتما بودا بنیان گزار آئین بودائی در هند، دید که در جهان درد و رنج است، بیماری و مرگ و دوری از کسانی که دوست داریم هست، و به جستجوی درمانی برای این درد و رنج رفت، اگر 2000 سال پیش عیسی مسیح گفت که ما همه گناهکاریم و دلیل آمدن ما به روی زمین شست و شوی این گناهان می باشد، ولی1100 سال پیش از بودا و 1700 سال پیش از مسیح ، در پهنه های سرزمین آریائی ها ، زرتشت گفت که هدف از زندگی خوشبخت زیستن است . و او آئین خود را برای بدست آوردن یک زندگی خوشبخت و یک جهان پیشرو پی ریزی کرد . این نخستین بار در تاریخ بود که یک نفر از « خوشبختی» و « شاد زیستی » در زندگی سخن میگفت . در زمانی که در دنیا جز درد و رنج و ستم و بیدادگری چیز دیگری نبود .
در زمانی که زمین از ستم گریه میکرد و ناله می نمود و شکایت میکرد . و زرتشت این ناله و شکایت را در چهره هر انسانی ، هر جانوری و هر گیاهی دید و شکایت زمین را شنید و آنرا در سروده دوم ، بند یک در گاتهای خود بدین گونه ترسیم کرد :
« روان زمین میگرید و به تو گله میدارد ،
چرا مرا آفریدی؟ که مرا به اینگونه ساخت؟
و که اینهمه ، خشم و سنگدلی و گستاخی را به من چیره نمود؟
و اکنون ، چه کسی جز تو میتواند مرا پشتیبان باشد؟
مرا به سوی خوشبختی راستین راهنمائی کن . »
زرتشت که درد و رنج زمین و جاندارانی که در روی آن زندگی میکردند شناخته بود و قانون مهم « دوگانگی نیروها » را کشف کرده بود، اکنون به جستجوی پیدا کردن راز یک زندگی و یک جهان خوشبخت میرفت . « قانون دو گانگی نیروها » به زرتشت آموخته بود که هر نیرو یا پدیده ای در جهان بوسیله نیرو یا پدیده ضد خود شناخته میشود و معنی پیدا میکند . « نور» نور است برای اینکه تاریکی در برابرش است ، « راستی» راستی برای اینکه دروغ در برابرش است . همچنین عشق بوسیله نفرت ، دادگری بوسیله بیدادگری ، آرامش درونی بوسیله تشویش و نگرانی ، خوب بوسیله بد ، شادی بوسیله افسردگی ، روز بوسیله شب ، گرمی بوسیله سردی و غیره شناخته میشوند . پس زرتشت به خود گفت اگر هر پدیده ای در جهان در برابر خود ضد خود را پیدا میکند، پس بناچار رنج و درد و بیچارگی هم باید بتواند در برابر خود ضد خود را که یک زندگی خوشبخت و شاد و بارور است پیدا کند . این کشف در تاریخ فلسفه و اندیشه بنیادی است . زرتشت با این کشف بزرگ ، به کل تاریخ انسانها جهت داد و برای زندگی یک مفهوم و معنی نوینی پیدا کرد . این نخستین بار در تاریخ بود که انسانها جهت و مفهوم زندگی خود را پیدا میکردند و آنهم پی ریزی یک زندگی خوشبخت و یک جهان آباد و پیشرو بود .
ولی زرتشت خیلی زود دریافت که خوشبختی بیرون از یک سیستم فرهنگی و اندیشه ای نیرومند، زود گزر و شکننده است ، که نیروهای اهریمنی و منفی هر دم در کمین اند تا لحظات شادمانی و آرامش و آسودگی را در هم شکنند و صدای قهقهه خنده ها و ناز و نوازشها را به ناله و زاری و شیون تبدیل کنند. ولی آیا راهی که بتواند از خوشبختی انسانها و جانوران و شکوفائی گیاهان نگهبانی کند وجود دارد؟ آیا حسد و آز و بدبینی را میتوان نابود کرد؟ آیا دروغ و فریب را میتوان سرکوب کرد؟ پس زرتشت به دنبال پی ریزی آئین و سیستمی رفت که بتواند نه تنها از خوشبختی انسانها نگهبانی کند ، بلکه آنرا جاودانی نماید . « جاودانی » چیست؟ آیا جاودانی یعنی « برای همیشه » ؟ نه ! در سیستمی که زرتشت میرفت پی ریزی کند ، جاودانی یعنی « فراسوی زمان قرار گرفتن » بود . زرتشت که کشف کرده بود که انسانها میتوانند در این جهان خوشبخت زندگی کنند ، که جانوران هم باید از این خوشبختی بهره ببرند وگیاهان هم شکوفا شوند ، پس او هم می بایست آئین و قانون این به زیستی و خوب زیستی بی مرگ را پیدا کند .
در این جستجو و در پهنه های اندیشه خود، زرتشت نیروئی را شناخت بی همتا و بیکران ، نیروئی آفریننده و پیش رونده و پیش برنده . او نام این نیرو را « اهورا مزدا» گزاشت . « اهورا مزدا» سرچشمه زندگی و خرد ، دانای بزرگ ، دانش بزرگ او رفت :
« با دستهای برافراشته ، ای مزدا بتو نیایش میکنم ، و با فروتنی از تو درخواست خوشبختی دارم . باشد که همه کردارهای من، با خرد و اندیشه نیک و هماهنگ با آئین راستی انجام گیرد ، تا تو را خشنود ، و روان زمین بارور راخوشبخت سازم » .
« پس ، ای مزدا اهورا، با اندیشه نیک به سوی تو میآیم ، تا در پرتو راستی ، خوشبختی هر دو جهان ، مادی و مینوی را بمن بشناسانی ، تا بتوانم آنرا به همراهان خود بشناسانم » .
زرتشت در این سروده و در سروده های بعدی دائماً از « دو جهان » گفتگو میکند ، جهان فیزیکی و مادی که آنرا Astvant می نامد و « جهان اندیشه یا مینوی » که به آن Manahya میگوید .
آیا این خوشبختی را که زرتشت در جستجوی اوست میتوان از « جهان مادی » به « جهان اندیشه و مینوی » منتقل کرد ؟ اگر پاسخ آری است ، پس خوشبختی را میتوان جاودانه کرد . و زرتشت به این پرسش ، پاسخ « آری» میدهد . او دید که ما انسانها در هر دم و در یک زمان در دو جهان مستقل و در عین حال مرتبط باهم زندگی میکنیم . یکی مادی که سه بعدی است و دیگر مینوی یا اندیشه ای که از سه بعد فراتر میرود . هر کدام از این دو جهان، از قانون ویژه خود پیروی میکنند . تا زمانی که هم آهنگی و هم نوائی میان این دو جهان مادی و مینوی در درون و در بیرون از ما برقرار است ما میتوانیم در این کره زمین یک زندگی آرام و آسوده و خوشبخت داشته باشیم . و یا با سخنی دیگر : تا زمانی که « آنگونه که اندیشه میکنیم زندگی میکنیم و آنگونه که زندگی میکنیم اندیشه میکنیم » ما در آشتی با خود هستیم و جنگ و نبرد درونی را در خود خاموش کرده ایم .
ولی همینکه دو گانگی میان این دو جهان بیافتد زندگی ها بحرانی میشود . جدا شدن کامل این دو جهان از یکدیگر یعنی مرگ در جهان فیزیکی و ادامه زندگی در جهان مینوی یا اندیشه « Manahya » . جهان « اندیشه یا مینوی » جهانی است جاودانه یعنی جهانی است که در فراسوی زمان قرار گرفته . شیوه زندگی ما در جهان مادی که از شیوه اندیشه ای ما سرچشمه گرفته کاملاً بر جهان اندیشه ای ما تاثیر میگزارد و به زندگی ما در جهان اندیشه ای و مینوی ما شکل میدهد .
پس چگونگی زندگی ما در این کره زمین ، در ساختمان بندی جهان بینی زرتشت ، بنیادین و مهم است . و در این راستاست که زرتشت اصل مهم دیگری را پیش آورد و نام آنرا « Vohu Manah »گزاشت . این واژه که به « اندیشه نیک » ترجمه شده در برگزیده فلسفه مهمی است، که اجازه میخواهم یکی دو دقیقه درباره آن گفتگو کنم .
در زبان گاتائی ، واژه Man یعنی اندیشه ، واژه Manah یعنی شیوه اندیشه ای ( که در زبان انگلیسی به Mind تبدیل شده ) و واژه Manahya همانگونه که گفتم یعنی « جهان اندیشه » . واژه Vohu یعنی خوب و درست . پس واژه Vohu Manah که 127 بار در گاتها تکرار شده، یعنی شیوه اندیشه ای خوب و درست . اگر Manah شیوه ای که ما اندیشه میکنیم . نه خود اندیشه است ، پس او میتواند یک « دیدگاه » ویژه ای نسبت به زندگی و جهان هستی باشد که خوب و درست است . در بسیاری موارد زرتشت آنرا Vahishta Manah یعنی بهترین شیوه اندیشه ای نامیده .
شیوه اندیشه ای ما میتواند « دیدگاهی » باشد که ما بوسیله آن به زندگی . جهان هستی نگاه میکنیم ، و کردار و گفتار خود را با آن هماهنگ میکنیم . پس برای پی ریزی یک زندگی خوشبخت نیاز داریم که بهترین و زیباترین دیدگاه را نسبت به جهان هستی و زندگی خودمان پیدا کنیم و بوسیله آن رخدادهای روزانه زندگی را تعبیر و تفسیر کنیم . بر این پایه Vohu Manah ، همچون گزرگاهی ، به اندیشه ما در جهان مادی جهت میدهد و آنرا به سرچشمه خرد بی پایان اهورامزدا در جهان مینوی پیوند میدهد. زرتشت نه تنها دو جهان مادی و مینوی را در ساختمان بندی آئین خود وارد میکند ، بلکه دو جهان دیگر را در درون این دو جهان مادی و مینوی پی ریزی میکند. یکی « جهان راستی» است که به آن Ashahya Gaetta که از راستکاران درست شده و دیگری « جهان دروغ » که از دروغکاران یا Dreguant ساخته شده . خوشبختی در دو جهان مادی و مینوی میسر نیست مگر اینکه اندیشه و گفتار و کردار بر پایه « راستی» یا « اشا» انجام گیرد . پس « راستی» محور بنیادین آئین زرتشت است و قانون طبیعی جهان هستی را درست میکند ، قانونی که برای پی ریزی یک زندگی خوشبخت باید با آن هم آهنگ و هم نوا شد.
سروده هشتم بند 1 تا 3
1ـ « اهورامزدای توانا، آئین هستی را چنین بر نهاده، که خوشبختی از آن کسی است که بدیگران خوشبختی بخشد . پس ای راستی ، برای گسترش این آئین جاودان ، به من نیروی تن و روان ده ، تا در پرتو آرامش یک زندگی خوشبخت را پی ریزی کنم » .
2ـ زیرا، بهترین زندگی برای کسی است که به سوی روشنائی رود ، و بدیگران روشنی بخشد .
3ـ و بهترین نیکیها به کسی خواهد رسید ، که در زندگی مادی و مینوی ، راه راست خوشبختی را به مردمان ، که آنها را به سرای اهورا مزدا میرساند نشان دهد.
چون در راه خودسازی است، که او همچو تو، ای مزدا آزاد و دانا و افزاینده خواهد گشت .»خوشبختی ، مانند هر پدیده دیگری در آئین زرتشت پیشرونده و در تحول است . زرتشت، نزدیک به 4000 سال پیش نخستین کسی بود که دریافت که این جهان ، کامل درست نشده و نیاز به تکامل و رسائی و رسیدگی دارد. برخلاف دینهای سامی که خدا در شش روز جهان را درست کرد و روز هفتم به استراحت پرداخت ، جهان اهورامزدا جهانی است دینامیک و همیشه در حال پیشرفت . پشرفت به سوی رسائی (Perfecton) . و در این راستا انسانها به عنوان یک دوست و همکار به اهورامزدا کمک میکنند تا این جهان را هر دم و هر لحظه به پیش ببرند و تازه و نو گردانند . و همانطور که گفته شد، جهت این پیشروی هم بهتر کردن زندگی و کشاندن این جهان به سوی خوشبختی است ، بسوی زمانی است که دروغ و بیچارگی و افسردگی از این جهان رخت برکند . این پیشرفت بسوی رسائی (Perfecton ) را زرتشت « Haurvatat » می نامد که پنجمین فروزه اهورامزدا است .

همگی باید در این پیشرفت و رسائی این جهان شرکت کنند . هر انسانی در این مسافرت بزرگ دست خود را در دست دیگری خواهد گزاشت تا این جهان را باهم به پیش بکشند . و در این پیشرفت و رسائی که در پرتو راستی انجام خواهد گرفت ، انسانها جاودانه به مکانی از جهان مینوی خواهند رسید که زرتشت آنرا « سرای سرود» یا Garo Demana نامیده و در این سراست که خوشبختی که اکنون به کاملتیرن نوع خود رسیده بر آنها خواهد تابید .
دوستان ارجمند ، اجازه میخواهم که سخنان خود را با این دو بند از سروده سوم پایان دهم :
« باشد تا از کسانی باشیم که جهان را هر دم نو کنند و تازه گزدانند .
ای آورنده داد و خرد که در پرتو راستی خوشبختی به ما ارمغان میکنی ، باشد که ما، آئین و باورهای خود را در روشنائی خرد و شناخت درست پرورش دهیم .
10ـ چون با چنین دانائیست ، که ما ، نیروی فریب را درهم خواهیم شکست و با کوشائی و نیکنامی در جایگاه بهشت آسای اندیشه نیک و راستی ، با مزدا یگانه خواهیم شد .
خسرو خزاعی(پردیس)

 

You are here: