همايش در شکوه رستاخيز زرتشت ۲۰۱۴
از دکتر خسرو خزاعي پرديس
همايش در شکوه رستاخيز زرتشت بدرازاي سه روز از يکم تا سوم ماه اگوست 2014 درشهر زيباي کپنهاک با همکاري ارزنده و خستگي ناپذير فرياران ما در دانمارک با شکوه تمام برگزار گرديد.
در سالن زيبائي که با پرچمهاي سرخ وزرد و بنفش کاوياني و پرچمهاي سه رنگ شيرو خورشيد نشان و نمادهاي غرور آفرين ايراني مانند نقش فروهر تزئين شده بود، فرزانگان و شخصيت هاي فرهنگي، هنري و سياسي ايراني که از ده کشور اروپائي به دانمارک آمده بودند با هم ميهنان ديگر ما که مقيم آن کشور هستند گرد هم آمدند تا رستاخيز ابرآموزگار، زرتشت بزرگ را در ايران ارج دهند.
اين همايش سه روزه که با سخنرانيها و ميان پرده هاي زيباي موسيقي، رقص و تئاتر، همراه بود انگيزه اي شد که شرکت کنندگان نه تنها در راستاي يک آرمان ميهني مشترک بهم نزديکتر شوند بلکه ديدگاه ژرفتر و بازتري به جهان بيني و هستي شناسي آموزگار بزرگ زرتشت بعنوان نيرومندترين ابزار رهائي بخش ايران پيدا کنند.
براي پيروزي اين همايش سه روزه نزديک به چهل نفر سخنران، نوازنده گان هنرمند، بازيگران تئاتر و رقص ، خواننده و فيلم بردار و صدابردار وبرنامه ريزوسازمان دهنده با عشق بيکران براي باز سازي فرهنگ کشورشان، نه تنها رايگان تمام اينکارها را انجام دادند، نه تنها از خودشان هم هزينه گزاشتند، بلکه فرهيختگان و فرزانگاني هم که از کشورهاي ديگر براي اين همايش آمده بودند، هزينه سفر و هتل و خوراک خودشان را خود پرداختند.
نام اين کارجز عشق براي پيروزي يک آرمان مقدس که باز سازي فرهنگ ايران و رهائي از يک فرهنگ استعماري هزار وچهارسد ساله است چه نام ديگري ميتواند داشته باشد؟
اين عشق همان آتش دروني است که حافظ در باره آن ميگويد: « از آن به دير مغانم عزيز ميدارند که آتشي که نميرد هميشه در دل ماست» و همان راهي است که مولوي در باره آن ميگويد « مذهب زنده دلان خواب و پريشاني نيست از همين خاک جهان دگري ساختن است»
بينندگان ارجمند، در درازاي اين سه روزه، جهان بيني و هستي شناسي آموزگار بزرگ زرتشت در گاتها، که کل فرهنگ خرد گرا و پيشبرنده وپيشرونده ايران از آغاز پيدايش اين کشور تا به امروز روي آن استوار شده مورد بررسي ژرف در آمد. و شيوه بکار بردن اين نيرومند ترين ابزار رهائي بخش که در دسترس ماست مورد گفتگو قرار گرفت.
همچنين ساير ابزارهاي اين رستاخيز مانند روي آوردن به زبان پارسي ناب و بيرون ريختن واژه هاي گوش خراش عربي که ياد آور هزار و چهارسد سال استعمار ننگين و دردناک فرهنگ عرب برانديشه و روان ايرانيان است بگفتگو گزاشته شد.
نکته مهم ديگري را که اين همايش شکوهمند ميخواست روي آن انگشت بگزارد اين بود که در سالهاي گزشته 2050 نفر بوسيله کانون ما سدره پوشي کرده اند يعني 2050 نفر با آزادي و آگاهي تمام به آئين نيکان سر فراز خود پيوستند. درود من به تمام آنها باد که از پيشگامان قهرمان رهائي ايران و بازسازي فرهنگي و هويتي خود ميباشند. از ميان اين عده 53 در سد زن و 47 در سد مرد ميباشند. سن اکثريت آنها ميان 20 تا 45 سال ميباشد.
بايد بگويم که با ارزشترين هديه اي که جمهوري اسلامي نا خواسته به مردم ايران داد همان بيدار کردن وجدان تاريخي اين مردم بود. مردمي که از خودشون ميپرسند ما کي بوديم و چي شديم؟ مگر اين کشور زادگاه زرتشت نيست که ميگويد هدف از زندگي پي ريزي يک زندگي شاد و خوشبخت روي اين کره زمين است، و هدف از آفرينش ما انسانها همکاري با خداي بزرگ اهورا مزداست تا اين جهان را هر دم به پيش ببرد تا جائي که هر انسان، هر جانور و هر گياه بتواند در صلح و آرامش بسر ببرد و شکوفا بشود؟
مگر از دل همين جهان بيني نبود که کورشها، و داريوشها بوجود آمدند، که نخستين منشور حقوق بشر که در دل فرهنگ ايران هميشه بود بوسيله کوروش بزرگ بصورت قانون در آمد. مگر همين جهان بيني نبود که چنان برابري ميان زن و مرد بوجود آورد که در هيچ جا در دنياي باستان نميتوان نظيرآنرا پيدا کرد، زماني که ارستو فيلسوف يوناني ميگفت «زنان روح ندارند و از بردگي پشتيباني ميکرد».
هميهنان ارجمند، زمان آن رسيده که ما ايرانيان با بهره گيري از فرهنگ شکوهمند خودمان مردمي خلاق و آفريننده شويم و آينده خود را با ارزشهاي فرهنگي خودمان بسازيم. چون اگر ما خود را همچون يک فتوکي کمرنگ از فرهنگ غرب بسازيم هيچکس براي ما ارزشي قائل نخواهد داشت. چون زماني که ما رهبري انديشه خود را بدست غربيان بدهيم آنها ميتوانند بهر سوئي که بخواهند ما را بکشند. تجربه سال 1979 و انقلاب اسلامي براي ما بايد بسيار آموزنده باشد.